وبلاگ را فراموش كرده بودم

وبلاگ یه جاییه فقط واسه خلوت خودم و اینجا کسی نیست که بخوام سکوت کنم یا اینکه مثلا آشنام باشه اگر هم دوستی باشه یا یا یادش نمیاد وبلاگ دارم یا اینکه اصلا حوصله سر زدن به اینجا رو نداره ... فکر کنم الان به سال هم کشید که تقریبا رفتم تو سلول انفرادی خودم تقریبا شدم یه سکوت کامل و رفتم کنار از کنار آدمها و شدم یه غریبه کامل ... ولی حالا دلم تنگ شده که برگردم به همون الهه قدیمی, بیشتر حرف بزنم , از لاک خودم در بیام و گوشیم رو از روی سایلنت بردارم ... شاید هم دیر شده, خیلی وقته که هیچ کس کنارم نیست! وبلاگ را فراموش كرده بودم...ادامه مطلب

امروز به تاريخ ٨ خرداد ٩٦، آخرين پستم مربوط به تاريخ ٢٩ بهمن ٩٤ ميشود .. مدت تقريبا زيادي ميشود كه به وبلاگ سر نزده بودم تا جايي كه رمز و اسم كابري رو تقريبا فراموش كرده بودم ، بالاخره با يكم جستجو در ته حافظه هاي مغزم كه به كلي خاك گرفته بود بهانه ا وبلاگ را فراموش كرده بودم...ادامه مطلب

گذاشته ام فصل ها بگذرد،باران بیاید ،برف ببارد،زمین سبز شود ،درختها شکوفه بزنند یا شاید رنگ عوض کنند

آسمان صاف و آفتابی شود،گاهی رنگین کمان بیاید، گاهی هم فقط ابری باشد و نبارد....

من تماشا می کنم !

دیگر حوصله ندارم ...

وبلاگ را فراموش كرده بودم...

بازم هیچ جا مثل وبلاگ نمیشه 

یاده چند سال پیش افتادم که تازه اومده بودیم یه جایی غریب تر !

شروع زمستان بوی همون روزا رو میده ...

وبلاگ را فراموش كرده بودم...

تو را دوست داشتم !  چرا كه بهانه ام بودي  براي دوست داشتن  نهادينه خداگونه در وجودم  چون سوختن پروانه  به پاي شمع !  آندم كه در هيج كجا از گوشه ي ذهن و قلبم  جز تو و واسطه ام هيچ نبود  تو بودي و نمي شنيدي  نمي فهميدي دردي  كه به رگبار مي بست  تمام رگه هاي وجودم را  اما خدايي بود  براي تمام نگفته هاي وبلاگ را فراموش كرده بودم...ادامه مطلب

امروز به تاريخ ٨ خرداد ٩٦، آخرين پستم مربوط به تاريخ ٢٩ بهمن ٩٤ ميشود .. مدت تقريبا زيادي ميشود كه به وبلاگ سر نزده بودم تا جايي كه رمز و اسم كابري رو تقريبا فراموش كرده بودم ، بالاخره با يكم جستجو در ته حافظه هاي مغزم كه به كلي خاك گرفته بود بهانه اي شد تا دوبار اين صحفه رو باز كنم و هرچند نه چندان وبلاگ را فراموش كرده بودم...ادامه مطلب